مصطفی و یحیی، همیشه با ما، تا اوج قلهها
داس تیز و بیرحم توفان و بهمن ۵ دی پارسال، یکباره دو رفیق، دو یار با همت، دو بزرگمرد از باشگاه کوهنوردی تهران را درو کرد.
در آن روز بلاخیز، در مسیر قلههای قلعه دختر و کلکچال، توفان به صف کوهنوردان و همنوردان ما زد و دو قربانی از ما گرفت؛ دو همطناب. ما ناگهان حال کسی را پیدا کردیم که بیحمایت، میان زمین و آسمان پاندول شده باشد.
بهمن و توفان 5 دی، دکتر سید مصطفی فاطمی و زنده یاد یحیی انصاری، دو «شیرآهن کوه مرد» با مرام و اهل دل را از ما ربود؛ حسرت و اندوهی گران به جانمان نشاند و باری به سنگینی دماوند بر دل ما گذاشت.
در این یک سال چه حسرتها بردیم از نبودن شما! چه دلتنگیها کشیدیم برای لبخند پرمهر تو دکترجان! چه دریغها نصیب ما شد از نبود تو مربی کاردان! آه، دکتر جان تو هم یادی از ما میکنی؟!
یحیی جان! جای خالی وجود مهربانت را هیچ چیز پر نمیکند. حال خوش تو در برنامههای سخت، و روحیه و امیدی را که در صعودهای دشوار به ما میدادی، چگونه جبران کنیم؟!
نه، این قصه پرغصه را پایانی نیست و این برف را سر باز ایستادن نیست، اما یاد نیک شما، مرور خاطرات، بازگو کردن سخنها، تکیهکلامها و اشارات شما، مرهمی است بر زخمِ دلِ ما.
بارگران اندوه فقدان شما را هم به لطف یاد نیکتان تحمل توانیم کرد. در این یک سال، هیچگاه بیشما نبودهایم. «کی رفتهای ز دل که تمنا کنم ترا؟»
رفتنتان، حسرت به جان ما گذاشت، اما ترس از کوه و طبیعت نه، خشم نه. چرا که در قاموس شما جز عشق به طبیعت و جز حماسه و شجاعت ندیده بودیم. با الهام از زندگی و کردار و منش شما، با احترام و شناخت و آگاهی، زدیم به قلب طبیعت تا یاد شما را برفراز قلهها و نشیب درهها، زنده نگاه داریم.
با نام و یاد شما چندین بار در چندین مکان درخت کاشتیم تا شکوفایی و مانایی شما را در سبزی و قد کشیدن آنها نظارهگر باشیم و کوهپیمایان، نسل از پی نسل، با گذر از کنار آنها و لمیدن در سایه آنها، صفای همنوردی و همطنابی در کوهستان را تا عمقِ جان احساس کنند.
میراث مصطفی و یحیی، همنوردان زود پرکشیده ما، چراغ راهی است برای جوانترهایی که به باشگاه کوهنوردی تهران میپیوندند تا ارزشها و مرام کوهنوردی آنها را دنبال کنند.
در سالگرد پر کشیدن آن دو پاره تن، از ته دل با هم میگوییم:
رفیقان راه، مصطفی و یحیی، همیشه با ما، تا اوج قلهها!