گزارش سی قله:قسمت چهارم
بنام خدا باشگاه کوهنوردی تهران بر قله 30 سالگی گزارش برنامه صعود 30 قله در منطقه علم کوه و تخت سلیمان به مناسبت سی امین سالگرد تاسیس 23 الی 25 مردادماه 1392 گرده آلمانها (حادثه سقوط) : بعلت وفور گزارش های مربوط به صعود گرده آلمانها ، از ذکر جزئیات مسیر و چگونگی صعود که در تمامی گزارش های منتشر شده قابل مشاهده است ، خودداری کرده و به ذکر حادثه و اقدامات انجام شده بسنده می کنیم. تیم گرده ساعت ۶ صبح روز پنج شنبه ۲۴ مرداد ۹۲ از پناهگاه سرچال حرکت کرده و ساعت ۱۰ بر روی گردنه شانه کوه آماده وارد شدن به مسیر گرده بودیم. وقتی به سه رکابی رسیدیم در ترافیک تیم اصفهان و دو نفر از تیم برازجان قرار گرفتیم. پس از کمک به این دو تیم و گذشتن از تیم اصفهان ، در دو رکابی نیز از تیم برازجان عبور می کنیم. متاسفانه تیم اصفهان فاقد کلاه ایمنی و هارنس بود که برای جبران کمبود هارنس از طناب انفرادی و گره سینه استفاده می کردند. در تیم برازجان علیرغم داشتن وسایل خوب ، کمبود تجربه سنگنوردی کاملا مشخص بود. در یکی از مواجهات بین تیم ما و تیم برازجان ترس از سنگنوردی و لرزش بدن در حین صعود به وضوح در حرکات نفری که بعدها سقوط کرد مشاهده می شد. تیم به تک رکابی می رسد و از آن عبور می کنیم. در اینجا تیم اصفهان که پشت سر ما رسیده بود جهت عبور از تک رکابی به مشکل می خورد که به آنها کمک می کنیم. در همین حین نفرات اول برازجانی ها نیز به تک رکابی می رسند و منتظر عبور اصفهانیها بودند که ناگهان با صدای فریاد از پایین دست ، متوجه می شویم که یک نفر از تیم برازجان سقوط کرده است. ساعت یک بعدازظهر است و همنوردان برازجانی که در تک رکابی بودند وحشت زده قصد پایین رفتن را دارند که از بالا به آنها اخطار می دهیم که هیچ کس پایین نرود. با شناختی که از مسیر و محلی که ایشان سقوط کرده بود داشتیم ، برای ما مسجل بود که امکان زنده بودن وی زیر صفر است و اگر ضعیف ترین احتمال برای زنده بودن وی قایل بودیم بدون شک برای نجات وی اقدام می کردیم. به همین روی به همنوردان وی اجازه پایین رفتن که بسیار خطرناک تر از بالا آمدن است را ندادیم. تیم اصفهان از تک رکابی درآمده و ما بالای تک رکابی می مانیم. روحیه آن ۴نفر اصلا مناسب نبود که البته طبیعی است. یکی از آنها برادر آن فرد سقوط کرده است. از بالای تک رکابی طناب می ریزیم و ۴نفر باقیمانده تیم برازجان در حمایت طناب بالا می آیند. اوضاع اصلا مناسب نیست و تیم برازجان احتیاج به همراهی دارد. به سختی حرکت می کنند و در صورت عدم همراهی آنان، احتمال حادثه دیگر می رود.ساعت ۱۷ از گرده در می آییم و 17:30 به قله می رسیم و به سرپرست کل برنامه اطلاع می دهیم. آقای جان جانی در هنگام حادثه به سرپرست کل برنامه اطلاع می دهد تا هم اقدامات آتی سریع تر انجام شود و هم اینکه بدانند فرد حادثه دیده از بچه های ما نیست. آقای رئوفی سرپرست کل برنامه نیز تلفنی مراتب را به آقای فرضی مسئول قرارگاه اطلاع می دهد. تیم امداد شانه کوه با صدای فریاد و نیز صدای اصابت فرد سقوط کننده با سنگها ، از فاجعه مطلع می شود. آقای علی نصیری از گردنه شانه کوه خود را به پشت گردنه و یخچال اسپیلت می رساند تا شاید بتواند ایشان را پیدا کند ولی اثری نمی یابد. گویا جنازه در لابلای سنگها گیر کرده و تا پایین نیامده است. تیم برازجان تا جان پناه سیاه سنگ همراهی می شوند که در اینجا اعلام می کنند که شب را در جانپناه خواهند ماند. پس با دوستان خداحافظی کرده و به تیم امداد سیاه سنگ که انتظار ما را می کشند ملحق می شویم. تیم امداد سیاه سنگ متشکل از آقایان حسین صالحی و سیدحسین حسینی زحمت کشیده و برای اینکه کار فرود سریعتر انجام شود، کل مسیر سیاه سنگ تا گردنه را ثابت گذاری کرده اند. به کف علم چال می رسیم. آنجا نیز تیم امداد شانه کوه انتظارمان را می کشند. طبق شرح وظایفی که سرپرست فنی برنامه برای تیم های امداد مشخص کرده بود ، آنها تا خالی شدن منطقه از بچه های باشگاه ، حق برگشتن به سرچال را نداشتند. هرچند بدون این دستور نیز بچه ها بدون ما به سرچال برنمی گشتند. لیکن به نوبه خود از هر دو تیم امداد که ساعتها انتظار ما را کشیدند تشکر می کنیم. به سمت پایین که حرکت می کنیم در محدوده میان سه چال با تعدادی از بچه ها مواجه می شویم که برای استقبال و نیز مشخص کردن مسیر با نور هدلامپ به بالا آمده بودند. از آنها نیز تشکر می کنیم و به اتفاق برمی گردیم. و در نهایت ساعت ۳۰دقیقه بامداد روز جمعه ۲۵ مرداد ۹۲ به پناهگاه سرچال می رسیم که در آنجا سایر همنوردان با چای گرم و سوپ داغ منتظر ما هستند. از اینان هم سپاسگزاریم. دلگرمیم به هم و خوشحالیم از اینکه یکدیگر را داریم. این است از مزایای تشکیلاتی کار کردن و این است صفای کوهستان که دل ها را به یکدیگر پیوند می دهد. نکاتی در رابطه با این حادثه : ضمن عرض تسلیت به خانواده و همنوردان آن مرحوم و آرزوی صبر برای بازماندگان و غفران الهی برای آن عزیز درگذشته ، می توان نکات زیر را در خصوص این حادثه بیان کرد : عدم تجربه کافی سنگنوردی نزد فرد حادثه دیده چراکه در هنگام صعود ترس و لرزش در ایشان به وضوح مشاهده می شد و همنوردان مطلع هستند که در سنگ نوردی اگر نتوان به دست ها و پاها اعتماد کرد نتیجه جز این نخواهد بود. در مسیر گرده طنابهای پوسیده و طنابهای پلاستیکی موسوم به بند رخت بسیار زیاد است که به هیچ وجه قابل اعتماد نمی باشد. فرد حادثه دیده حمایت خود را به یکی از همین طنابها انداخته و در هنگام صعود تعادل خود را از دست می دهد و طناب پاره شده و سقوط می کند. میانگین تجربه سنگنوردی تیم برازجان پایین بود. طی صحبتی که آقای درودگر با آنها داشت ، تعدادی از آنان فاقد مدرک کارآموزی سنگنوردی بودند. همچنین این تیم در یک طناب نبودند که اگر چنین بود ، قطعا این حادثه اتفاق نمی افتاد. جا دارد به تیم اصفهان هم اشاره ای شود که فاقد تجهیزات لازم بود. اگر این تیم دچار حادثه نشد قطعا عامل شانس را باید در نظر گرفت که البته همیشه همراه ما نیست. دست کم گرفتن گرده و ساده انگاشتن آن ، حاصلی جز حادثه دادن نخواهد داشت پس باید گوشزد کرد که برای حضور در اینچنین مناطقی باید کلیه ابزار و تجهیزات همراه تیم باشد ولو اینکه استفاده نشود. در پایان باید اذعان کرد که حادثه همیشه برای دیگران نیست و امکان دارد روزی برای ما اتفاق افتد. تیم گزارش نویسی : کورش حسن زاده – حسین صالحی – هوتن نگهبان ادامه دارد ........