مصاحبه ایسنا با عظیم قیچی ساز
«مردی بالاتر از ابرها»! وقتی در خیابان راه می رود، کسی سراغش نمی آید تا با او عکس یادگاری بگیرد یا با او احوالپرسی کند. از عابرین هم که در مورد نام و رشته او سوال می کنیم او را نمی شناسند و می پرسند که آیا او اصلا ورزشی است!؟ از همه مهمتر اینکه او خودروی مدل بالایی ندارد تا با آن بتواند به بقیه ورزشکاران و هم رشته ای های خودش فخر بفروشد. با اتوبوس و تاکسی این طرف و آن طرف می رود اما در عین این سادگی افتخاراتی دارد که در بین حدود هفت میلیارد نفر جمعیت جهان تنها کمتر از 30 نفر به آن رسیده اند. مانند کوه ساکت است و به سختی می توان از او حرف کشید. کمی خشک و سرد است و کمتر می گوید و می خندد. بیشتر شنونده است و سعی می کند توانایی اش را در عمل نشان دهد. متن کامل گفت و گوی سرویس ورزشی خبرگزاری پرمخاطب «ایسنا» با «عظیم قیچی ساز» را در ادامه میخوانید. ورزش را از چه زمانی آغاز کردی؟ 15 – 16 ساله بودم که به سبلان می رفتم، ولی ورودم به ورزش با دوچرخهسواری کوهستان بود. در مسابقات کشوری دوچرخه سواری هم شرکت داشتم و مقام هایی نیز دارم، ولی چون با رقابت میانه نداشتم به کوهنوردی روی آوردم. لذا بعد از یکی از مسابقات بود که با دوستان دوچرخه سوارم خداحافظی کردم و گفتم که میخواهم وارد کوهنوردی شوم. الان هم با احد کاظمی، قادر میزبانی و جهانیان که از دوچرخهسواران حرفه ای پتروشیمی تبریز هستند دوست صمیمیام. سپس وارد اردوهای تیم ملی شدم که آن زمان برگزار میشد. چگونه وارد کوهنوردی و هیمالیانوردی شدی؟ من سن و سالم کم بود و تازه وارد کوهنوردی شده بودم. وقتی به هیات کوهنوردی تبریز می رفتم پوستری روی دیوار نصب شده بود. وقتی به آن نگاه میکردم به خودم میگفتم آیا میشود این قله را صعود کرد ؟! جالب است بدانید که یک سال بعد من روی آن قله کار کردم. منظورم سال 82 است که متاسفانه طی آن صعود حادثه ای برای محمد اوراز و مقبل هنرپژوه رخ داد و نتوانستیم این قله را صعود کنیم. کوهنوردی چه لذتی دارد؟ آیا مثل فوتبال، والیبال، بسکتبال و یا رشته های دیگر است که بیننده داشته باشد و از دیدن آن لذت ببرند؟ کوهنوردی حرفهای، رشته ای است که لذت بالایی ندارد، نظر شخصی من این است که لذت کوهنوردی در کوهپیمایی و صعود به همین کوههای خودمان است. هیمالیا نوردی لذت خاصی ندارد، چون خطرناک است .این کار، یک کار جدی است و به جهاتی مثل رفتن به جنگ است، چرا که ممکن است برگردی یا برنگردی! لذت بردن در همیالیا در درجات دوم و سوم است. در عالم جوانی و نوجوانی همه دوست دارند در عرصه ورزش جزو بهترین ها باشند. من هم آمده ام تا در این عرصه افتخاری را برای ایران کسب کنم. دلیل عدم موفقیت برخی کوهنوردان برای صعود به قلل چیست؟ به عوامل زیادی بستگی دارد از جمله توان فرد، درجه سختی قله، ارتفاع، موقعیت و شرایط منطقه و خیلی چیزهای دیگر. چیزی که همیالیا و صعود به هشت هزار را سخت میکند کمبود اکسیژن است. ارتفاع زیاد است و مدت زمانی برای هم هوایی و سازگاری بدن نیاز است که همین مدت زمان باعث میشود کوهنورد از لحاظ روحی و روانی و جسمانی تحت فشار باشد. در هیمالیا تجربه حرف اول را میزند، اکثر نفراتی که در صعودهایشان موفق نمیشوند ممکن است در زمان حضور در بیس کمپ (کمپ اصلی) تا روزهای رفتن به ارتفاعات بالاتر از لحاظ جسمی یا روحی تحلیل رفته و یا مریض شده باشند یا حادثهای پیش آمده که قسمتی از تواناییشان را از دست داده اند. در این زمان است که آن کوهنورد از خودش می پرسد من برای چه آمدم اینجا؟ اگر صعود کنم چه میشود؟ صعود نکنم چه میشود ؟ و با این حرفها برای خودش چالش ایجاد می کند که بسیار آزار دهنده است و این اولین گام برای ناکامی است. البته بر عکس این هم صادق است، نباید بیش از حد به خود مغرور بود و در شناخت تواناییها اشتباه کرد که این خود خیلی خطرناک است. * مسائل روانی تا چه اندازه بر وضعیت ورزشکار تاثیر دارد؟ حفظ روحیه و شرایط جسمی اهمیت زیادی دارد. در صعودها بیش از پنجاه درصد موفقیت، به قبل از بالا رفتن مربوط می شود و اصلا به کوه ربطی ندارد. به طور مثال مهم است که با چه شرکتی قرارداد می بندند، در منطقه چه تیمهایی هستند،چه زمانی به منطقه می رسند، آیا دیر به منطقه رسیده اند،آیا زود رسیده اند. منبع هواشناسی آنها در منطقه چیست؟ تجهیزاتشان چطور است و .... چه معیارهایی برای انتخاب همنوردانت در صعودهایت داری؟ چگونه خیلی راحت کوهنوردانی را پیدا می کنی و با هم صعود می کنید؟ در مسیر رفتن به کمپ اصلی و شروع کار کوهنوردی حدود یک هفته زمان وجود دارد که معمولا در این مسیر همه کوهنوردان به ناچار در یک خودرو با هم هستند و این زمان باعث می شود کوهنوردان با هم صحبت کنند و ارتباطات آغاز شود. در این مسیر با همدیگر آشنا می شویم و نفرات با هم هماهنگ میشوند و آرام آرام یک همنورد در سطح خود را پیدا میکنند. غالباً شناخت در آنجا به دست میآید. خصوصیت اصلی همنورد این است که شرایطی نزدیک به خودت داشته باشد، نه بهتر باشد نه ضعیفتر. در صعودهایت تنها بودهای؟ آیا تا بحال شده که از یک کوهنورد ایرانی خواسته باشی کنارت باشد؟ از این 12 صعود چهار موردش را کنار دیگر اعضای تیم ملی انجام دادم و سایر دوستان ایرانی در کنارم بودند. من در ایران دوستان و همنوردان خوبی مثل محمود هاشمی، ایرج معانی، رضا زارعی حسین مقدم، حسن نجاریان و جلال چشمه قصابانی دارم که تجربه صعود به چندین قله هشت هزاری را دارند. از خانمها نیز با شادروان لیلا اسفندیاری همنوردی داشتم و با پروانه کاظمی که سابقه ی چهار هشت هزاری را دارد دوست هستیم. به نظر میرسد صعود تنهایی را ترجیح میدهی؟ البته که اگر در این صعودها یک همنورد ایرانی باشد تا همکلام و همراه شویم خیلی خوب است. اما هیمالیا خطرات خاص خود را دارد و ممکن است این سفر، آخرین سفرت باشد. وقتی یک ایرانی همراه تو باشد و به فرض اینکه اتفاقی رخ دهد، خانوادهای که عزیز خودش را از دست داده، به نوعی همه چیز را از چشم کوهنوردی میداند که سالم برگشته و شاید حتی او را مقصر اصلی برای از دست دادن فرزندشان بدانند. این اولین دلیل ورود به حاشیه است و وقتی این مساله وجود نداشته باشد خیالم برای صعود راحت است و می دانم که مسئولیت هیچ کس با من نیست و مسئولیت من هم با هیچ کسی نیست. تنها دلیلی که تنها می روم این است؛ در غیر این صورت دوست داشتم همنورد داشته باشم. کدام یک از قله هایی که فتح کردی برایت جذابتر بوده و کدام یک را دوست داری بعدا دوباره باز هم صعود کنی؟ کوهنوردی برای من کل زندگیام نیست، بخشی از زندگی ام است. دوست ندارم کل زندگیام را پای کوهنوردی بگذارم، چون قلل هشت هزار متری خطرناک هستند و هرگز نمیخواهم ریسک کنم تا روی این قلههای خطرناک کار کنم. همچنین دوست ندارم روی یک قله دوبار کار کنم. من در تمام این فتوحات تنها یک بار روی هر قله کار کردهام و در هیچ یک از آنها از شرپا (باربرهای محلی) استفاده نکردهام و تجهیزات مورد نیاز صعود را خودم حمل کردهام. در مورد خطراتی که در کوهنوردی وجود دارد و تو آنها را لمس کرده ای بیشتر بگو؟ چه خواسته ای از کوهنوردان ایران داری؟ عدم آگاهی و صبر و تحمل کافی نداشتن و آماده نبودن در تمام ابعاد مهمترین موارد است. خواهشمن از جامعه کوهنوردیاین است که از تجربیات دیگران استفاده کنند. ما در ایران کوهنوردان باتجربه زیادی داریم که میتوانند تجربیاتی که دارند را در اختیار دیگران قرار دهند. در چند سال اخیر کوهنوردان زیادی را از دست داده ایم، اینها ضایعات تأسف آور و خیلی سنگینی است. امیدوارم که کوهنوردان ما از این تجربیات استفاده کنند و اشتباهات را تکرار نکنند. تو به عنوان پرافتخارترین کوهنورد ایرانی آیا به کوهنوردانی که می خواهند به قله ای که تو آن را فتح کرده ای مشورت هم می دهی؟ آیا آنها از تو در مورد آن صعود چیزی می پرسند؟ تا به حال نشده که فردی یا گروهی از من مشورت جدی و دقیق بخواهد شاید خودشان تجربه دارند و یا از تجربه دیگران بهره گرفته اند.برای خودم هم جای تعجب است. عمدتاًاز دورشرایط آن صعودها و کار آن افراد یا گروه را میپرسم و دنبال میکنم. خودت از تجربیات دیگران استفاده می کنی؟ بله. از تجربیات همه در داخل و یا خارج استفاده می کنم. حتی در فرودگاه و یا در صعودهایی که می روم در مورد بقیه قلل سوال می کنم. مثلا امسال وقتی به تبت رفتم همه فکر میکردند که من روی هر دو قله چوآیو و شیشاپانگما کار خواهم کرد چون این دوقله در آنجا هستند و گرفتن ویزای تبت هم بسیار مشکل است. اما با تحقیقاتی که داشتم برخی دوستان گفته بودند بارندگی در قله شیشاپانگما در پاییز زیاد است و ممکن است خطرناک باشد. همین تجربه باعث شد فقط چوآیو را بروم و روی آن قله در زمان دیگری کار کنم. من در 12 صعودی که داشتم روی هر قله یک فقط بار کار کردهام و این نشان میدهد که به کوچکترین تجربیات هم توجه جدی دارم. اطلاعات فنی هر قلل مدنظرت را از کجا به دست میآوری؟ پرس و جو و سوال از دیگران، چه کوهنوردان داخلی و چه کوهنوردان خارجی. معتقدم کوهنورد نباید در اخذ تجربه خود را محدود کند. آیا از کوهنوردان ایرانی در این صعودها همراه شما بوده اند؟ چندین بار اتفاق افتاده و دوست دارم با هم باشیم. ولی به آنها گفته ام مشروط بر این که از ایران، به صورت جداگانه خارج شویم. این خروج جداگانه نشانگر این است که مسولیت هر کدام از ما با خودش است و فرد همراه او هیچ مسئولیتی ندارد. در واقع به همان دلیلی که در سئوالات قبلی پاسخ دادم. البته در منطقه و زمان صعود با هم هستیم و با هم همکاری میکنیم. صعودهایی هم با کوهنوردان ایرانی داشتهام. مثلاً در ماناسلو با مهدی قلی پور و در گاشربرومها با برادران بهادرانی، محمود هاشمی، حسین مقدم، ایرج معانی و کورش نگهبان با هم بودهایم. در آستانه پیوستن به باشگاه هشتهزارتاییها قرار گرفتهای. اتفاقی که هنوز برای هیچ ایرانی رخ نداده است. صعود به 14 قله بالای 8 هزار متر و پیوستن به این باشگاه از چه زمانی در رهنت شکل گرفت؟ بعد از صعود سوم یا چهارم، هر کوهنوردی فکر صعود به هر 14 قله در ضمیر ناخودآگاهش زنده میشود و دوست دارد که بازهم ادامه دهد. این علاقه ای است که پیدا می شود و نمی شود به کسی در این باره خرده گرفت و یا او را از این کار بازداشت. چه توصیه ای به کوهنوردان جوان داری که تازه می خواهند این رشته را شروع کنند؟ پیش شرط اول علاقه است. کوهنوردی رشته ای نیست که درآمدزا باشد و هزینه زیادی را می طلبد. قبل از اینکه این کار را شروع کنند پیشنهاد می کنم خودشان را آماده هر نوع سختی کنند و از هیچ کس انتظار نداشته باشند. در جامعه ما حمایت و پشتیبانی از کوهنوردی بسیار کم است، بنابراین فرد باید پیش فرض خود را روی صفر بگذارد و این که هیچ کسی در کنارش نخواهد بود. هر کوهنورد باید روی توانایی و قدرت خودش از نظر مالی تکیه کند و همه این شرایط را برای خودش تعریف کند.او نباید انتظار کمک داشته باشد، وقتی انتظاری نداشته باشی خیلی از کارها برایت ساده میشود.برخی این شرایط را برای خودشان به خوبی حلاجی نکرده اند. خیلی ها زحمت می کشند، ولی وقتی آز آنها تقدیری نمیشود دلزده، سرخورده و مأیوس میشوند. هر کسی که می خواهد به کوهنوردی بیاید باید برای خودش تعریف کند که در این رشته دنبال چیست. هدف تو از روی آوردن به کوهنوردی چه بود؟ آیا انتظار کمک داشتی؟ من در راه رسیدن به هدفم که همان باشگاه 14 تایی ها است مهم نیست که حمایت شوم یا نشوم. 10 سال از عمر و جوانی ام را در این راه گذاشتهام. بالاترین سرمایه زمان و جان ماست که گذاشتهام. در این قضیه به کم و زیاد تقدیرها توجه نمیکنم . هر سال تعداد زیادی مدال در مسابقات مختلف توزیع می شود و جمعیت جهان حدود هفت میلیارد نفر است اما از بین این همه انسان فقط تاکنون 30 نفر از 9 الی 10 کشور موفق شدهاند به هر 14 قلۀ بالای هشتهزارمتری جهان صعود کنند و به باشگاهی موسوم به هشت هزاریها بپیوندند. جالب اینکه از بین این 30 نفر فقط 14 نفر هستند که این صعودها را بدون بهرهگیری از کپسول اکسیژن مصنوعی انجام دادهاند. من نیز تلاش دارم بهعنوان اولین ایرانی نام خود و کشورم را در این باشگاه ثبت کنم و افتخاری قابل توجه را برای کشورم به دست بیاورم. آیا انتظار نداری از تو تقدیر شود؟ همه انتطار دارند ولی نباید هدف اصلی را تحت الشعاع قرار دهد. به نظرم خیلی بیارزش است که انسان جانش را با جایزه و تقدیر برابر کند به خصوص در کوهنوردی. این رشته مثل فوتبال نیست که گل بزنی یا بخوری. اگر شکست بخوری احتمال دارد جانت را از دست بدهی. شغل پرافتخار ترین کوهنورد ایران چیست؟ من دانشجوی کارشناسی رشته تربیت بدنی هستم و یک کارمند معمولی در شهرداری تبریز .من ورزش را به صورت حرفهای دنبال میکنم ولی درآمدم از ورزش نیست. در صورتی که ورزشکار حرفه ای که عمده هزینه هایش بواسطه ورزش است؛ درآمدش هم از ورزش تامین شود. کوهنوردان مطرح خارجی هم دچار مشکلات مالی هستند؟ اغلب کوهنوردان خارجی با شرکتها و بانکها قرارداد می بندند، آرم و لوگوی آن موسسات را روی لباس هایشان میزنند یا با هماهنگی آنها گزارش برنامه صعود خود را ارائه میدهند. این کوهنوردان از این طریق هزینه هایشان را جبران می کنند و درآمدی هم بدست می آورند. گزارش فنی صعودها تا چه حد می تواند برای استفاده بقیه کوهنوردان قابل اتکا باشد؟ در صعود به گاشربروم یک و دو گزارش صعود خودم را در تبریز ارائه دادم که تا 300- 400 نفر هم حضور داشتند. اما از دو سال قبل به بعد دیگر فرصتی فراهم نشده تا گزارشی ارائه دهم. البته همه گزارش برنامه ها را برای خودم مکتوب کردهام ولی اگر بخواهم ارائه کنم براساس مخاطبم بازنویسی می کنم. تو به عنوان پرافتخار ترین کوهنورد ایرانی تجربه گرانبهایی داری، آیا قصد نداری این تجربیات را به رشته تحریر درآوری و آنها را به صورت یک کتاب در اختیار بقیه افراد هم بگذاری؟ در فکرش هستم بعد از اتمام این صعودها کتابی را در این زمینه به چاپ برسانم. دراین کتاب قصد دارم برخی نوشته ها و مکتوبات، عکسها و خاطرات خودم را چاپ کنم. البته هزینه چاپ این کتاب خیلی بالا است و به دنبال اسپانسرش هستم که هنوز پیدا نکردهام. دو صعود باقیمانده به شیشاپانگما و لوتسه را چه زمانی انجام خواهی داد؟ اگر بتوام در بهار 93 این دو صعود را انجام خواهم داد. برنامه اولم صعود به شیشاپانگما است. من در دنیای کوهنوردی در رؤیا زندگی نمیکنم. سعی میکنم از کوهنوردی لذت ببرم اما این ورزش برای من همه چیز نیست. از حالا نمیتوانم بگویم برای آینده چه برنامههای دیگری دارم .اگر موفق شوم و بتوانم این دو قله را هم صعود کنم، رکورد جدیدی را به نام خودم و ایران ثبت خواهم کرد و اولین کوهنورد لقب می گیرم که در مدت 6 تا 6 و نیم سال این قلل را فتح کردهام. رکورد قبلی هفت و نیم سال بود. فکر می کنی بتوانی به باشگاه 14 تایی ها بپیوندی؟ این موضوع نه منفعت مالی و نه مدال جهانی دارد بلکه فقط یک رکورد و یک اعتبار جهانی محسوب میشود که به عنوان جایگاه کوهنوردی در یک کشور نیز قلمداد میشود. البته نمیتوان صد درصد پیشبینی کرد که من به این باشگاه خواهم پیوست، چون در هیمالیانوردی نمیتوان هیچ صعودی را پیشبینی قطعی کرد. مثلاً همین امسال چندین کوهنورد خارجی که در 3 تا 4 سال اخیر با آنها صعودهای مختلفی داشتهام، متأسفانه جان خود را از دست دادهاند. یکی از آنها با 10 صعود هشتهزاری امسال در اورست طنابش پاره شد و سقوط کرد. 2 کوهنورد چینی هم که هر کدام 11 صعود در کارنامه داشتند و من هم در 8 صعود با آنها همنورد بودم، و دیگری نیزیک کوهنورد کرهای بود با 12 صعود که پس از صعود به اورست در مسیر بازگشت جان خود را از دست داد. این موارد اخیر را عنوان کردم تا تصریح کنم به هیچ وجه نمیتوانم مدعی شوم که قطعاً به این باشگاه خواهم پیوست. بین صعودها که به ایران باز می گردی چه کار میکنی؟ کار میکنم،درس، دانشگاه و تمرین. آخرین بار که در ایران به کوه رفتی کی بود؟ سعی میکنم در روزهای تعطیل کوهنوردی کنم. وسایل و تجهیزات کوهنوردیت را از کجا تهیه می کنی؟ آیا برای هر صعود تجهیزات جدید تهیه می کنی؟ بیشتر وسایلم را از ایران تهیه می کنم. در سالهای قبل هم وسایلم را از تجهیزات دست دوم که در نپال یا پاکستان می فروختند می خریدم. اولینها برای انسان همیشه در خاطره میماند، از صعودهای اولت چه چیزی را نگه داشتهای؟ هنوز هم در صعودهایم از کفشی استفاده می کنم که در صعود به اورست از آن استفاده کردم. عکس های مرا روی قلل ببینید مشاهده می کنید که کفش های من همان کفش های قدیمی است. الان دیگر کهنه شده است اما تعمیر و دوباره استفاده میکنم. چرا کفش های جدید نمی گیری؟ آیا نمی شود کفش هایی که برای هر صعود استفاده می کنی را کنار بگذاری تا در موزه و یادگاری بماند؟مانند کاری که در فوتبال انجام می دهند و کفش های فوتبالیست های معروف را در موزه نگه می دارند. می خواهم و دوست دارم این کار را انجام دهم اما نمی شود. خرید یک کفش خوب هزینه زیادی می خواهد چرا که یک کفش خوب حدود سه تا سه و نیم میلیون تومان است. الان وسایل خیلی گران است و تقریبا سه سال است لوازم جدید کوهنوردی نخریدهام. گواهی صعود قله ها را چه سازمانی میدهد؟ دولت آن کشور این مجوز و گواهی را صادر میکند. وقتی مجوز صعود صادر شد یک افسر رابط به همراه کوهنوردان به کمپ اصلی می آید.پس از انجام شدن صعود هم عکس های صعود را بررسی و از شرپاها و کوهنوردان دیگری که در منطقه بودند پرس و جو می کند. بعد از اینکه مطمئن شد این صعود انجام شده تاییدیه را امضا و مهر می کند و از طریق اداره توریست گواهی را صادر میکنند. تغذیه در کوهها و در آن هوای سرد خیلی مهم است.تو به عنوان یک کوهنورد حرفه ای در کوه چه چیزی می خوری؟ زیاد دوست ندارم کنسرو و غذای آماده بخورم به همین خاطر از تنقلاتی مثل پسته و بادام استفاده می کنم. بیشتر از کمپ اصلی غذاهایی مانند نان، ماکارونی و کالباس خشک تهیه میکنم. چکاپ پزشکی میشوی؟ قبل از صعودها هم از طریق فدراسیون پزشکی ورزشی و دکتر پورکاظمی چک می شوم که خدا را شکر تا بحال مورد خاصی نبوده است. حادثه در کوهنوردی برای کوهنوردان ایرانی زیاد پیش آمده است. آخرین مورد آن که بیش از بقیه در رسانهها و جامعه بازتاب داشت، حادثه تلخی ب.ئ که در برودپیک برای آیدین بزرگی، مجتبی جراحی و پویا کیوان به وجود آمد، در حالی که این حادثه حتی واکنش جامعه غیرورزش را در پی داشت، از تو واکنش خاصی دیده نشد و در این میان برخی افراد به تو ایراد گرفتند که چرا چیزی در مورد آنها در سایت شخصی ات ننوشتی؟ یا به عنوان کسی که خودت کوهنورد بودی واکنش نشان ندادی، چه پاسخی داری؟ اینها که جان خودشان را در آن صعود از دست دادند هموطنان و دوستان خوب من بودند. در این مورد که چیزی ننوشته ام باید بگویم خیلی دوست ندارم به خاطر خوشایند دیگران چیزی در سایتم بنویسم، یا این که کسی بدش بیاید چیزی ننویسم. علاقه ای به نوشتن در مورد چیزی که اطلاعاتم کامل نیست ندارم. پس از امور برنامه اعزام به چوآیو که تقریبا مقارن با ایام آن حادثه بود و پس از بازگشت، به دیدن خانواده این دوستان رفتم ولی نیازی نبود که مساله را رسانهای کنم. و دیگر صحبتهایی که درباره تو وجود دارد. این که قیچیساز حمایت میشود، بقیه مستقل صعود میکنند و ... آنچه به عنوان کوهنورد مستقل یا غیر مستقل را شنیدهام و در رسانهها خواندهام، اصلا خوب نیست. کوهنورد مستقل یا غیر مستقل نداریم. وقتی کوهنوردی از ایران بیرون می رود به عنوان نماینده ایران است. اینکه سم پاشیمی کنند که او مستقل است یا این غیر مستقل کار خوبی نیست. اگر ما کوهنوردان خودمان را حمایت نکنیم کسی از بیرون ما را حمایت نخواهد کرد. در مورد تکنیک هایت برای صعود به قله های باقیمانده بگو. راستش من از این پس دیگر به صعود قله فکر نمیکنم، بیشتر بر این تمرکز دارم که در صعودهای باقیمانده زنده بمانم. مهمترین اصل سلامتی است. مدتزمان صعودها برایم ارزش چندانی ندارد. موضوع خیلی حساس است. در این کشور برایم زحمات زیادی کشیدهاند، فدراسیون، همنوردان، مربیان، دوستان، گروهها و خانواده این همه برایم زحمت کشیدهاند تا به این حد برسم، حیف است که این زحمات را با بی احتیاطی به یکباره هدر دهم. بنابراین در وهلۀ اول باید زنده بمانم تا این پروژه را تمام کنم و برای کشورم افتخار کسب کنم.