گزارش کامل دره یخار دماوند همراه با معرفی منطقه و کروکی مسیر
گزارش کامل همراه عکسها و کروکی مسیر در قالب فایل پی دی اف در ادرس زیر موجود است: http://ayazz.webng.com/yakhar.pdf گزارش برنامه دره یخار دماوند(7 الی12مهر 88) یخچال یخار یکی از یخچالهای معروف و شاید معروفترین یخچال ایران می باشد که در ضلع شرقی دماوند قرار گرفته است ولی نسبت به سایر یخچالهای ایران برنامه های کمتری روی آن اجرا می شود. و علت آن را می توان دوری تا پای کار،سختی مسیر،ریزشی بودن و طول زیاد آن دانست.این یخچال که بیشتر به نام دره یخار شناخته می شود در جبهه شرقی کوه دماوند قرار گرفته است و در هنگام صعود یال شمال شرقی دماوند قابل روییت است. این یخچال دارای یک دهلیز اصلی و چندین دهلیز و زبانه های فرعی می باشد.ارتفاع تقریبی آن 1300 متر تا بام برفی می باشد که دهلیز اصلی آن دارای یخ سبز با قدمتی چندین ساله می باشد که حتی به سیاهی نیز می زند. اولین صعود از این دره با شکوه در سالهای دهه 40 توسط یک تیم ایرانی با کرامپونهای دست ساز انجام گرفت که خواندن گزارش آن به قلم بهمن ناصحی خالی از لطف نیست ... راه دسترسی به این دره از ده گزانه و هم از ملارد امکان پذیر می باشد.از طریق گزانه: جاده هراز وارد ده گزانه شده و مسیری از سمت شمال غربی از ده خارج می شود و بعد از عبور از رودخانه از سمت راست رود تا باغ ملک و بعد استله سر،پهن چشمه،یال زین اسبی و بعد تراورس روی مورنهای یخچال(تا پهن چشمه مسیر قاطر رو است) از طریق ملارد:با یک دستگاه ماشین از ده ملارد تا انتهای جاده ماشین رو به سمت پارکینگ حرکت کرده و از یک پاکوب قاطر رو وارد دره می شوید که حدودا از بالای پهن چشمه در می آید. و در ادامه مسیر یکی می شود.(این مسیر تا پارکینگ ماشین رو بوده و می توان از رینه تا پارکینگ از ماشین استفاده کرد).بهترین فصل صعود دره یخار مهر و آبان می باشد و البته که به شرایط آب و هوای همان سال بستگی دارد.لازم به یادآوری می باشد که این دره درفصل زمستان علی رغم تلاشهایی که صورت گرفته تا بحال صعود نشده و علتی جز بهمنی بودن و سرمای زیاد نداشته است. تقریبا می توان گفت که در این دره محل کمپ مناسب و دایمی وجود ندارد ولی سمت راست دوراهی اول و نرسیده به دهلیز اصلی روی یال سنگی سمت راست در حدوود 5 هزار مکانی برای شب مانی وجود دارد که قابل اطمینان صد درصد نیستند.شاید از همه بهتر درست کردن غار برفی نرسیده به دو راهی اول روی برفچالهای دره می باشد که باید در هوای روشن اقدام کرد تا توان دید ریزش ها را داشت. غار برفی امن تر بوده ولی از شروع کار کمی دور تر و کار برتر می باشد. البته اینکه دوری از ریزشها اصلی ترین عامل ایمنی در دره محسوب می شود. وسایل لازم:( از انجا که این صعود فری انجام شد پیچ و طناب و مقداری وسایل استفاده نشد ولی در حالت کلی وسایل تدارک دیده برای هر نفر بیان می گردد) آمادگی و مهارتهای لازم: برای انجام برنامه دره یخار تسلط بر کار روی یخچال و تکنیکهای صعود و فرود لازم می باشد. بهتر است که حداقل دو نفر از اعضای تیم به مهارت امداد و نجات و یا همان فلاشینگ زوک آگاهی داشته باشند. همچنین چندین مرحله تمرین روی یخچال های مشابه صورت گرفته باشد. به طور کلی داشتن شناخت در انجام هرکاری اصلی ترین مهارت به شمار می رود. · یک جفت تبر یخ(تبر یخ یخچال که بر خلاف تبر آبشار قوس کمتری داشته و راحت تر است) · تونیک · دو عدد کارابین ساده برای حمایت تبر ها · سه عدد اسلینک و3 عدد پیچ یخ · سه عدد کارابین پیچ برای کار گاه · تسمه یا طناب برای حمایت تبر ها · تسمه خود حمایت و سمبه · طناب dry برای هر کرده · طناب انفرادی و فلاشینگ زوک · وسایل فرود اضطراری(پیچ یا آبلاکف) · کرانپون(یخ) و کلاه کاسک و بقیه وسایل انفرادی و پوشاک.بجای کیسه خواب می توان از کیسه بیواک استفاده نمود و در وزن بار ها صرفه جوی کرد. تغذیه : بسته به مزاج کوهنورد ولی کم حجم و پر انرژی مدت برنامه: می توان بسته به توان تیم و شناخت مسیر و برخی شرایط پیش بینی نشده برنامه را در سه روز و بیشتر انجام داد. ولی صعود یخچال و دهلیز اصلی را باید در یک روز تمام کرد زیرا جایی برای شب مانی روی مسیر دهلیز وجود ندارد. ویژگی دره یخار و دهلیز ها:با رفتن به سمت بالا رود خانه به مورن ها تبدیل می شود. از روی مورن ها به دو راهی اول رسیده که یخچال سمت راست مسیر اصلی می باشد و سمت چپ به زبانه ای فرعی و تیغه های ملارد می رود. دو راهی دوم را نیز از سمت راس ادامه داده و یخچال سمت چپ به زبانه های تنگ و ریزشی وارد می شود که حدود 5 زبانه فرعی را تشکیل می دهد.دوراهی سوم را برای رسید به دهلیز اصلی به سمت چپ باید طی نمود و سمت راست با یک حالت برفچال به روی یال شمال شرقی سوار می شود. در راستای حرکت به سمت دهلیز اصلی یک مسیر نیز در راست به بالا و زیر قله می رود که احتمالا مسیر عباس جعفری نام دارد و در سمت چپ این مسیر دهلیز اصلی با یک سنک بزرگ در وسط و مسیری یخی که برق می زند دیده می شود. از حدود ساعت2 کم کم دهلیز اصلی سایه می شود.از دو راهی دوم ریزش ها کم و تمام می شود ولی تادو راهی دوم باید برای ریزش ها تدبیر اندیشید که از طریق زمان حرکت و مسیر حرکت ممکن است. زمان حرکت: در دره یخار با شوک های دمایی ریزش ها فعالتر می شود یعنی هم با گرما و نور آفتاب و هم سرمای ناگهانی. وباید زمانی این مسیر را عبور کرد که هم دید داشته و هم شوک دمایی وجود نداشته باشد. بامداد هنگام و زمانی که هوا روشن شده ولی آفتاب نزده بهترین زمان است. مسیر حرکت:هنگام عبور از مسیر ریزشی روی برفها و یخچال مکانهایی که تیره تر و سنگی تر هستند مسیر حرکت سنگها را نشان می دهد که باید در سمت مخالف آن حرکت نمود.در هنگام مواجه با ریزش دنبال کردن سنگها با چشم برای عکس العمل خوب لازم است در عین خونسردی. در حالت ناگزیر بودن نیز پشت به ریزش و پناه گرفتن پش کوله پشتی بهترین کار است.بعد از دهلیز اصلی نیز به بام برفی می رسیم که باید انرژی را برای برف کوبی آنجا نیز مدیریت نمود. اعضای تیم یخار گروه کوهنوردی تهران: محمد دانشمندی(سرپرست) ابوالفضل زمانی(مسئول فنی) سعید جاوید مهران امیری هیچ امری ذاتا" مذموم و بد شمرده نمی شود. مثل تنبلی! قضیه دره یخار و صعود آن از یک تنبلی شروع شد. یک روز در مرداد ماه بود که محمد پیشنهاد برنامه شمال شرقی دماوند را به ابوالفضل داد. او هم که بعد از اردو های هیمالیا نوردی هیچ برنامه ای انجام نداده بود قبول کرد. برنامه انجام شد و طبق معمول برنامه شمال شرقی از گزانه شروع شد و تا استله سر و شب مانی در پهن چشمه . آن شب یک شب خاطره انگیزی بود. سگ های خداداد(چوپان محل) چه دردسر هایی برای این دو نفر ایجاد کردند. البته ناگفته نماند که ابوالفضل نیز آن شب خواب را بر سگهای بی گناه حرام کرد(چطوریش بماند).خلاصه فردا قصد صعود به سمت تخت فریدون را داشتند که بعد از حدود یک ساعت و روی یال زین اسبی بالای پهن چشمه، ابوالفضل برای استراحت نشست و دیگر بلند نشد. بی انگیزگی خود را بهانه کرد. واقعا حس و حال حرکت نداشت. چشم به دره یخار دوخت و به تماشای مورن ها نشست. محمد هم از دست ابوالفضل عصبانی و خواستار ادامه مسیر بود. ولی همانجا شد که ایده صعود دره یخار به ذهنشان رسید. البته شاید ابوالفضل خواست تنبلی و انصراف خود را توجیه کند که پیشنهاد دره یخار را مطرح کرد تا هم خود راحت شود و هم محمد را آرام کند. ولی قضیه جدی شد! قرار شد تمرین کرده و روی دره یخار کار کنند. قرار شد برای شناسایی و اطلاعات اولیه محمد با ابوالفضل برنامه ای را روی یخار انجام دهند. یک برنامه سه روزه انجام شد. تا دوراهی اول. وسیله مورد نیاز هم همراه داشتند و در این برنامه اطلاعات خوبی بدست آوردند. به سراغ کسانی نیز که روی دره یخار کار کرده بودند رفتند. گزارشها را خوانده و نظر ها را پرسیدند. آقایان علینژاد و چشمه قصابانی اطلاعات خوبی را در اختیار گذاشتند. بعضی ها صعود را سخت و برخی معمولی بیان می کردند. در این مرحله بودند که سعید جاوید نیز یکی از کوهنوردان خوب وبا اخلاق گرو ه تهران به جمع تیم دو نفره پیوست. گزارش برنامه آقای فرشاد خلیلی نیز مورد مطالعه قرار گرفت. سعید پیشنهاد تمرین روی یخچال دوبیسل را ارایه داد ولی به علت دوری از پای کار قرار شد تمرینهای مرحله ای روی یخچال سبلان صورت گیرد. تیم سه نفره یک صعود تمرینی روی یخچال سبلان انجام داد. صعود در یک کرده سه نفره با در نظر گرفتن نکات و شرایط روی دره یخار با موفقیت انجام گرفت. بار دیگر تمرینی روی یخچال سبلان صورت گرفت. و تمرین سوم که قرار بود یک هفته قبل از برنامه اصلی صورت گیرد را عباس علینژاد همراهی کرد. در واقع این صعود نقطه عطفی برای تیم شد. نکات آموزش آقای علینژاد از اصول اولیه تا امداد و نجات روی یخچال و نیز آمادگی مناسب بچه ها روحیه تیم را بالا برده بود. این سومین تمرین تیم یخار روی یخچال سبلان بود. و چه زیبا و دل انگیز بود. شب اول که خرس خواب را بر تیم حرام کرد. ابوالفضل به محمد می گفت "که این تلافی آن شبی است که من خواب را بر سگ های خداداد حرام کرده بودم". روز بعد یخچال در سه کرده و کاملا پربار صعود شد. کرانپونهای ابوالفضل که به کرانپون اسکی معروف شده بود راحت گیره نمی گرفت و انرژی زیادی را تلف می کرد. شاید اینکه بیشتر جور صعود را هم کرده اش مهران بر دوش می کشید.حضور دسته جمعی تیم روی قله و در کنار دریاچه، زیبایی را افزون می کرد و به قول آقای علینژاد "عده ای هستند که در آرزوی دیدن آسمان حسرت می خورند و ما غرق در این زیبایی هستیم". تیم برای آمادگی بهتر از خود یخچال فرود آمد. هر چند که در نیمه راه فرود بدی هوا و رعد و برق نفس ها را در سینه ها حبس کرده بود!از درایت و خونسردی آقای علینژاد نکته هایی قابل استفاده بود. روز بعد حمل مجروح و امداد و نجات نیز تمرین شد. و تیم آماده برای صعود یخار.در این برنامه مهران امیری از کوهنوردان قوی گروه نیز به تیم پیوست و تیم نهایی به چهار نفر رسید و قرار شد در دو کرده دو نفره صعود شود. در طی جلساتی که برای هماهنگی و تدارکات انجام دادند در نهایت تیم به دو کرده مهران و ابوالفضل – سعید و محمد تقسیم شد.هم سرپرستی و هم تدارکات غذایی برنامه را محمد بر عهده گرفت. برنامه بخاطر مشکلی که برای سعید جاوید به وجود آمد و شرایط هوایی دو بار به تعویق افتاد تا اینکه برنامه درساعت 5 روز7مهر از فلکه تهرانپارس تهران آغاز گردید.مهران وسایل را با ماشین خود تا رینه برده و محمد و ابوالفضل و سعید با اتوبوس راهی می شوند.ساعت 9 شب در رینه هستند و بعد از ملاقات با مصطفی لاریجانی و پیاده کردن وسایل برای هماهنگی قاطر به گزانه می روند.قرار است بارها تا پهن چشمه حمل شوند.75 هزار تومان هزینه بر می دارد که البته شیوه چانه زنی محمد هم در این هزینه بی تاثیر نبود!به رینه برگشته و شام را می خورند. یک تیم از لهستان در خانه مصطفی بود و ابوالفضل درباره کوکوچکا با آنها صحبت می کرد. تا ساعت 1.30 نیمه شب وسایل را آماده و کوله ها را می بندند. ساعت 5 با صدای محمد بیدار می شوند و صبحانه را خورده و همراه مصطفی با یک دستگاه نیسان به سمت گزانه حرکت می کنند.چه صبح سردی است! به گزانه رسیده ولی بجای قاطر اسب برای حمل در کار بود.و بارها را سوار کرده وحرکت می کنند. ساعت 7 است و ابولفضل از اینکه بجای قاطر اسب آماده شده شکایت دارد و می گوید که قاطر دقیق تر و قوی تر بود!وهمانطور هم شد و در راه اسب با مشکل های فراوانی مواجه می شود از خوابیدن تا سر خوردن. در نزدیکی استله قاطر چی گوشی اش را نیز گم کرده و بقیه مسیر را بچه ها خود قاطر را هدایت می کنند.ساعت 10.30 به پهن چشمه رسیده و بار ها خالی و حساب تسویه می گردد. بعد از خوردن کمی غذا و مرتب کردن وسایل و کوله ها ساعت 12 به سمت مورن ها حرکت می کنند سعید که سابقه خوبی در سرقدمی دارد جلو تر می رود و آهسته با بارهای سنگین، ابتدای مسیر شمالشرقی را ادامه داده و به سمت چپ و یال زین اسبی تراورس می کنند.از روی یال ابتدای مورن ها دیده می شود و همین طور راهی که از ملارد وارد دره می شود.در بالای یال با گروه تماس گرفته و احتمال طولانی شدن برنامه را اعلام می کنند. پاکوب کم رنگی از یال به سمت مورن ها به حالت تراورس دیده می شود و تقریبا شن اسکی است. حدود ساعت 2 به مورن ها رسیده و به سمت بالا حرکت می کنند. بارها سنگین و استراحت لازم است. ابتدای کار را ابوالفضل عکاسی می کند. مدام عکس میگیرد تا به قول خود اطلاعات کاملی برای دیگران تهیه کنند. طبق گزارشها باید یک جای گمپ در سمت راست مورن ها باشد ولی تیم موفق به پیدا کردن آن نمی شود.و نباید از نظر دور داشت که این منطقه دایم در حال تغییر است. هوا کاملا تاریک می شود و خطر ریزش تهدید می کند.ابوالفضل جلوتر حرکت می کند تا جایی مناسب برای شب مانی پیدا کند. هرکدام از بچه ها نیز در حال جستجو هستند. ابوالفضل مکانی راقبل از دو راهی اول و روی یخچال در نظر می گیرد. البته باید کمی اصلاح شود. بچه ها را صدا کرده تا بالا بیایند ولی محمد مخالفت می کند و مکانی را که خود در نظر دارد را ترجیح می دهد.مهران و سعید نیز با ابوالفضل موافق می شوند ولی همچنان محمد مخالف است. جایی تقریا صاف هست که حالت پیشانی مانند یخچال از ریزش های احتمالی نیز جلوگیری خواهد نمود.کمی زمین را صاف و یخچال را کنده و در حالت دفن، چادر را برپا کرده و تبرها را بالای چادر میزنند و کوله ها را در پشت تبر ها قرار می دهند تا مانع بهتری ایجاد شود. به چادر خزیده و با نوشیدنی و ران بوقلمو که محمد تدارک دیده بود از خود پذیرایی می کنند.یک چادر سه نفره. صحبتهایی از ادامه برنامه به میان می آید. سعید در ایمن ترین و مهران در ناامن ترین مکان می خوابند.ابوالفضل که کیسه خواب ندارد در وسط می خوابد تا گرمتر بماند. دردسر شروع می شود و چند سنگ کوچک به چادر اصابت می کند. کمی نگران ولی باز می خوابند.دوباره تکرار می شود. چادر حدودا پشت یخچال و کوله ها دفن است ولی این سنگها چطور برخورد می کنند خدا می داند.ابوالفضل و سعید از چادر بیرون می روند تا بررسی کنند. که بانظر سعید مکان امن شناخته شده وادامه خواب در دستور قرار می گیرد.بچه ها در خواب بودند که یک سنگ اندازه طالبی چادر را پاره کرده و وارد چادر می شود.دیگر جای درنگ نیست و مهران از همه مصمم تر برای جمع کردن چادر بیرون می رود. یخچال را بیشتر کنده و چادر را کامل دفن می کنند ولی باز ریزش امان نمی دهد. چادر راجمع کرده و به بیواک راضی می شوند.ساعت حدود 2 را نشان می دهد و تیم لباسهای منایب را پوشیده ودر هوای سرد یخچال بیواک می کنند.در حالت نشسته زیر دیوار یخی که کنده شده است در انتظار صبح می مانند. صبح کاذب بسیار گول زننده است و نوید طلوع را می دهد ولی کاذب است. صبح صادق است که راستی را در دل دارد و روشنایی را نوید می دهد. صحنه جالبی است. سنگ ها از بالای سر بچه ها فر فر کنان عبور می کنند و آنها را از بابت جمع کردن چادر خوشحال می کنند.بعضی ها صدایی مانند هلی کوپتر دارند یعنی بزرگ و پهن! از هر دری سخن می گویند تا لحظه ها بگذرد"لحظه ها را گذراندیم تا به خوشبختی برسیم غافل از اینکه آن لحظه ها خود خوشبختی بود"با طلوع افتاب ابوالفضل به خواب می رود.امروز برنامه استراحت است. محمد و سعید برای شناسایی بالا می روند. ابوالفضل نیز بعد از بیداری همراه می شود ولی با طلوع آفتاب ریزش ها شروع شده و بچه ها برگشته و پناه می گیرند.تصمیم بر آن است که مکان بیواک را امن تر کنند. و شروع به کندن غار برفی می کنند. یک نفر دیدبانی می دهد و سه نفر کار میکنند. برخی جاها یخی و سفت است. در حین کندن کسی از سنگ بی بهره نمی ماند .کمر محمد،سر ابوالفضل،دست سعید و مهران. مقداری آب تهیه کرده و منطقه را با صدای موسیقی طنین انداز می کنند. غذا خورده،وسایل را مرتب و یک سری کار های عمومی انجام شده،عکسهایی نیز گرفته می شود. و روز تمام شده و زودتر از همیشه می خوابند تا روز اصلی را فردا شروع کنند.مکانی امن و خوابی راحت با صدای ریزش سنگها که دیگر عادت شده بود. همه بچه ها پر انرژی و با نشاط هستند و به قول ابوالفضل"صعود با استیلی در پیش داریم". سنگها با شتابی که از بالا گرفته اند از بالای غار برفی آسمان را شکافته و شیرینی امنیت را دو چندان می کنند. صبح کمی خواب مانده اند و مدتی هم برای صحبانه گذشت. محمد تغذیه خوبی برای برنامه تدارک دیده بود ولی صحبانه ی بدمزه صورت بچه ها را چروک انداخته بود. چیزی شبیه سوپ. کسی نخورد ولی بخاطر انرژی که داشت ابوالفضل تمامش کرد.با چشمان بسته قورت می داد. تیم وسایل فنی را آماده و برخی را بر تن کرده و آماده حرکت می شود. وقتی که افتاب زد کمی نگران شدند. ریزشها شروع می شود.سبکترین کوله را ابوالفضل داشت. سعید جلوتر حرکت می کند و طبق معمول آهسته و ریتمیک. تیم در مخالف مسیر ریزش ها حرکت می کند ولی انگار همه جا در حال ریزش است. در هنگام عبور از دوراهی اول ریزش شدید بوده و از هر طرف می بارد. بچه ها هم از اثابت سنگها بی نصیب نمی شود و پشت دست سعید از همه جدی تر است.مهران در حال عکاسی با مقدار زیادی سنگ در حال ریزش محاصره می شود.با اولین مواجه با ریزش کمی ترس در تیم حاکم می شود ولی هرچه بالاتر رفته و ریزش ها بیشتر می شوند ترس جای خود را به خونسردی می دهد تا حدی که بچه ها دو به دو به سنگ ها لایی می دهند.عکس العمل ها کم و حساب شده شده اند.بعد از وارد شدن به بازوی راست دوراهی دوم و طی مقداری مسیر ریزش ها کم شده و مسیر پاک تر می شود.مسیر از بازوی سمت راست ادامه می یابد و بازوی سمت چپ به چند زبانه باریک فرعی ختم می شود.هنوز دهلیز اصلی دیده نمی شود ولی در مقابل دو دهلیز قابل رویت است که سمت راست به یال شمال شرقی و دهلیز چپ به زیر قله می رسد.ابوالفضل دایم فیلم و عکس میگیرد و گویا محمد کمی با این کار وی موافق نیست و کمی به گفتگو می نشینند!! در ابتدای دهلیزی که به یال شمال شرقی می رود و در سمت چپ جایی برای بیواک وجود دارد. از اینجا دهلیز اصلی کاملا نمایان است. حدود ساعت 11 و بعد از کمی تغذیه در محل مذکور تیم به سمت دهلیز اصلی حرکت می کند. تیم هنوز از وسایل فنی و طناب استفاده نکرده و گویا به بارهای اضافی تبدیل شده اند. محمد جلوتر حرکت کرده و فیلم وعکس تهیه می کند. این قسمت تا دهلیز اصلی کمی برف کوبی نیاز دارد که انرژی زیادی می گیرد. بچه ها به نوبت می کوبند و ابوالفضل در اخر تیم حرکت می کند.تیم به محل اصلی کار میرسند. دهلیز اصلی در حال سایه شدن است. مسیر یخی بوده و طبق قرار قبلی کرده ها از هم جدا می شوند. مهران و ابوالفضل – سعید و محمد. ابوالفضل و مهران جلوتر حرکت می کنند. کرده دوم تصمیم به استفاده از طناب را دارد. طناب از کوله محمد بیرون می آید.دهلیز در سایه فرو رفته و هوا سرد است. کفش های سعید نیز علی رغم سایر بچه ها تک پوش بوده و احساس سرما می کند. وقت کم آورده و نیاز به حرکت سریعتر احساس می شود تا به تاریکی برخورد نکنند. با کمبود وقت ابوالفضل و مهران مصمم به ادامه صعود به صورت فری می باشند و محمد و سعید نیز موافقت می کنند. ابوالفضل در میان دهلیز اصلی با حمایت تبر یخها ایستاده و اصرار دارد که عکس بگیرند. صعود در کمال احتیاط و از سمت چپ سنگ بزرگ صورت می گیرد. ابوالفضل در بالای سنگ ایستاده و اعلام می کند که دیگر چیزی نمانده. ولی به پایین که خیره می شوند دره ای عظیم با شیبی تند زیر پا را خالی کرده است. بخار روی قله نمایان است. حرکت کمی کند شده است. تیم مسیر را تا بام برفی طی می کند ولی هرچه بالاتر می روند زمان و انرژی بیشتری از دست می دهند. از ابتدا تصمیم بر این بود که به سمت منتهی الیه سمت چپ خارج شوند اما قصد صعود قله نیز در کار بود. ابوالفضل که جلوتر حرکت می کرد به سمت راست مایل شده بود و بچه ها از پایین مسیر را یادآور می شدند ولی آنچا او می دید با نظر بچه ها متفاوت بود.تیم دهلیز اصلی را در امتداد سنگ بزرگ تمام می کنند و از انتهای مسیر که حالتی شیاری به سمت راست دارد و با دهلیز عباس جعغری(دهلیز سمت راست)یکی می شود قصد رسیدن به قله را دارند. هوا رو به تاریکی است و انرژی تیم رو به تحلیل رفته است. برنامه را عوض کرده و قصد تراورس یه یال جنوبی را دارند. برف کوبی بام برفی شروع می شود وشب نیز فرا می رسد. واقعا این برف کوبی بعد از چندین ساعت کوهنوردی بسیار انرژی بر است. مهران در هنگام تعویض دستکش آنها را از دست می دهد. هوا سرد شده و انرژی کم و حرکت کند مزید بر علت شده است. در تارکی هوا به سنگهای گوگردی در جنوب شرقی رسیده و از برف کوبی بام برفی رهایی می یابند. کاملا شب شده است و هوا سرد تر. حدود 13 ساعت از شروع کار می گذرد. ابوالفضل که کمی جلوتر ایستاده بود تا بچه ها برسند در حال ورزش و گرم کردن خود می باشد تا تیم به سمت یال جنوبی حرکت می کند. شهرهای اطراف دیده می شود و حتی تهران. بچه های تیم به گرمای خانه ها می اندیشند!! چراغ بارگاه جنوبی دیده می شود که گاها خاموش و روشن می شود. یک کیسه خواب در مسیر فرود افتاده است که هیچ یک از بچه ها حس برداشتن آن را ندارند که بعد ها معلوم می شود که برای علی سینا مصطفوی از دوستان ابوالفضل بوده است. با نشستنهای فراوان ابوالفضل ساعت 11 شب به بارگاه می رسد و بی درنگ آبی نوشیده و زیر پتوهای بارگاه در پی گرما می رود. سعید و مهران و محمد نیز حدود ساعت 1 به بارگاه می رسند. برنامه با فیلم و عکسهایی که در این شب به یادماندنی در بارگاه گرفته می شود به پایان می رسد و روز بعد بارها راجمع کرده و با نشاط و سرحال آخرین عکس یادگاری را گرفته و راهی پایین می شوند. که مصطفی طبق معمول با نوشیدنی در انتظار است. حدود ساعت 11 به مسجد رسیده و مصطفی از تیم استقبال کرده و با آب خنکی روح را تازه می کند. در پایان از تمامی کسانی که در انجام این برنامه به هر نحو تیم را یاری دادند تشکر و قدر دانی به عمل می آید