گزارش پیمایش زمستانی خط الراس دوبرار

/Content/files/e5064840a36c4e66adc634efe83346de/51cfb270fb0b4db6b60f24d0ed1a3b04.jpeg

بنام خدا گزارش کامل همراه با تصاویر در قالب فایل پی دی اف در ادرس زیر موجود می باشد. http://www.uplooder.net/cgi-bin/dl.cgi?key=441d1ea374479cf724ae3b20441d7b99 هنگامی که به دماوند صعود می کنید در جنوب آن دیواری می بینید که گویا اطراف باغچه دماوند کشیده اند.از دور صاف و یک دست به نظر می رسد ولی بر روی آن که قرار بگیری،وضعیت چیز دیگری است.این دیوار از غرب و پایین دست امام زاده هاشم تا منطقه فیروزکوه و نمرود کشیده شده است. شاید یک کوهنورد دوست داشته باشد هنگامی که از دامنه دماوند چشم به این خط الراس می اندازد با خود بگوید که روزی آن را زیر پای گذارده است.کوهنوردی روی این خط الراس در زمستان یک برنامه کامل محسوب می شود که توانایی فنی و استقامتی فرد را به چالش می کشد و تا کنون در این فصل صعودهای متعددی را به خود ندیده است. معرفی منطقه:رشته کوه فیروز کوه از شمال در حد فاصل بابل تا آمل و از جنوب در حد فاصل فیروزکوه و دماوند قرار دارد.دره هزار این رشته کوه را از البرز مرکزی جدا می کند. در شرق نیز توسط تالار و حبه رود از البرز شرقی جدا شده است. دوبرار،زرین کوه،پاشوره،هلزم، سواد کوه و ... از مهمترین کوههای این رشته به حساب می آیند. همانگونه که البرز را به دماوندش می شناسیم خط الراس دوبرار را نیز شاید بتوان نماد این رشته کوه دانست. قله دوبرار شرقی به عنوان بلندترین کوه این خط الراس محسوب می شود که در کنار کوههایی مثل دوبرار غربی،انگمار،سوزچال، رخش و برخی قله های قره داغ ها از جمله قله های بالای 4 هزار متری می باشند. جاده لاسم و روستاهای آن در شمال و نیز دریاچه تار،هویر و هم روستای هویر در جنوب از مکانهای مهم جغرافیایی اطراف این خط الراس محسوب می شوند. طول تقریبی آن به صورت نقطه به نقطه حدود 60 کیلومتر برآورد شده که که در بالاترین نقاط از تیغه ها،نقابهای متعدد و گرده و نیز در شروع و پایان خط الراس از آب پخش های هموار تشکیل شده است. تاریخچه صعود:این خط الراس در فصول معمول صعود،صعودهای متعددی را بخود می بیند و حتی در زمستان نیز برخی از قلل آن به طور متعدد صعود شده است. اما تیمی که بخواهد در فصل زمستان آن را کامل پیمایش نماید به صعود سال 1382 محمد نوری و فرهاد فرهودی برمیگردد. این تیم در مدت 9 روز موفق به این پیمایش شده بود. از آن زمان تا سال 1389 صعودی صورت نگرفته تا اینکه در همین سال تیمی دو نفره از باشگاه دماوند آنرا پیمایش کردند. بجزاین دو پیمایش گزارش دیگری یافت نشده و اطلاعاتی در دست نیست. اقلام مورد نیاز:روحیه و انگیزه لازم،تمرین کافی در کنار تجربه کوهنوردی و نکات فنی سنگ و برف از مهمترین نیازهای این برنامه محسوب می شود.به علت عدم بارگذاری اقلام و وسایل به شرح زیر تهیه می گردد: مواد غذایی: کنسرو کله پاچه 2 عدد سوپ 10 عدد برنج 6 عدد خرشت 6 عدد تن ماهی 2 عدد شکلات نان 6 بسته پودر شربت10عدد نسکافه و هات چاکلت10 عدد مغز تخمه 8 عدد وینامینc یک بسته سیر 10 عدد لواشک10 عدد کنسرو ذرت 2 عدد چای به مقدار لازم آب لیمو(ظرف غیر شیشه ای) کشک یک بسته خرما 2 بسته میوه خشک نیم کیلو آجیل 300 گرم نمک نوشابه4 عدد بیسکویت ساقه طلایی 3عدد قرص آبنبات نعناع 50 گرم لوازم فنی برای هرنفر: هارنس کوهنوردی کارابین ساده2 کارابین پیچ2 بلوک 1 عدد 120 تسمه 120 و 80 بیل برف کرانپون کوهپیمایی فرچه کوچک کفاشی هد لایت با باطری اضافه کلنگ طناب 40 متری dry فرند سایز متوسط و بزرگ 2 عدد و چادر 2+، GPS،کیت کمکهای اولیه،دوربین عکاسی با باطری اضافه،MP3،کتاب داستان،قلم و کاغذ،قرص تسویه ، انتی باکتریال پوشاک برای هر نفر: کیسه خواب CAMP1100 کفش دوپوش کت پر دستکش و جوراب پر کیسه بیواک(برای جلوگیری ا ز خیس شدن کیسه خواب) زیر انداز مناسب دست پلار دست استرج دست گرتکس دستکش گرتکس و اضافه کلاه طوفان عینک کرم وآینه دستمال رول ظروف: قابلمه کتری لیوان سرگاز 2 عدد کپسول بروپان 3 عدد کوچک(4 عدد بهتر است) فلاکس 1 عدد بطری آب چاقو و قاشق چخماخ نکات و تجربیاتی در مورد اقلام مورد نیاز: از پرکاربرد ترین وسیله روی خط الراس دوبرار بیل برف می باشد چون بارها برای کمپ زدن مورد استفاده قرار می گیرد اگر کفش دو پوش یا یک پوش سنگین استفاده می نمایید حتما یک فرچه کوچک کفاشی بهمرا داشته باشید .برای پاک کردن لایه های برفی کفش قبل از شب مانی و یخ زدن. گاز مصرفی تنها چیزی است که هنگام انجام برنامه روی این خط الراس نباید صرفه جویی کرد. در این برنامه 3 عدد کپسول کوچک در نظر گرفته شد اما به علت برخورد باهوای بد،نیاز به آب زیاد و گرم کردن کفش های یخ زده با کمبود گاز مواجه شدیم. سرگاز اضافی نیز همراه باشد. بی شک هر چادری برفک خواهد زد،پس کیسه بیواک برای جلوگیری از خیس شدن کیسه خوابها در طول برنامه ضروری می باشد. فرند وسیله ای است که در هنگام نیاز به گارگاه زدن و میانی، سرعت بالایی دارد ولی باید به ساختار سنگهای خط الراس نیز دقت نمود. همراه داشتن کلنگ تکنیکال برای هر نفر ضروری می باشد. بهمرا داشتن میل سونداژ به علت بهمن خیز بودن منطقه توصیه می شود و نیز می توان تدبیری برای استفاده از دیرک چادر در نظر گرفت. عینک طوفان یووی دار به علت طوفان و بادهای متعدد بهترین عینکی است که می توان در این برنامه استفاده نمود. صعود:بعد از صعود پاییزه دره یخار دماوند انگیزه اینرا داشتیم که در فصل زمستان نیز در این دره زیبا برنامه ای انجام دهیم اما بعد از اینکه در برنامه های شناسایی متوجه بهمن خیز بودن بیش از حد دره یخار در زمستان شدیم،انجام این برنامه را فعلا موجه ندیده و بدنبال برنامه جایگزین رفتیم. دوبرار گزینه خوبی بود و بخصوص اینکه یک برنامه کامل و چالشی بلند مدت محسوب شده و کمتر کسی برروی آن به انجام برنامه پرداخته بود. انگیزه دیگری که ما را به انجام این برنامه می کشاند،طبع بالای جامعه کوهنوردی ایران به هیمالیا و به فراموشی سپردن برنامه های اینگونه در داخل ایران بود. شاید این ضرب المثل "مرغ همسایه غاز است" مصداق بارز این طبع بالا و مهجور ماندن برنامه ها و مسیر های کوهنوردی کشور زیبای ایران باشد. که ضمن ارج نهادن به تلاشهای بلند خارجی، معتقدیم کوهها و برنامه شاخص داخلی که با کمترین هزینه و فرصت قابل انجام می باشد را از ورطه فراموشی در آوریم. و این میسر نیست جز با انجام برنامه،ارایه گزارش و شناساندن این برنامه ها و چالشهای نچندان کم آن در بین جامعه کوهنوردی. به هر حال تیمی دو نفره متشکل مهران امیری و ابوالفضل زمانی برنامه ریزی های اولیه را انجام داده و منتظر فصل صعود بودند. تمرینات به صورت جداگانه بود و دلیل این امر هماهنگی مناسب نفرات به علت انجام برنامه های متعدد در کنار هم و نیز سرباز بودن ابوالفضل زمانی بود که او را تقریبا از کوه محروم و به پیست دو و میدانی ستاد مشترک ارتش کشانده بود. چند روز مانده به زمان برنامه مهران به علت سفر، از شرکت در برنامه انصراف داده و جوانی با انیگزه و توانمند به نام امیر زمانی از کوهنوردان سلطانیه زنجان به برنامه اضافه گشت و با شناخت کاملی که از همدیگر داشتند،هماهنگی های لازم صورت گرفت..زمان حرکت نیز 6 صبح روز پنجشنبه 29/10/90 از تهران تعیین می گردد. امیر با وسایلی که مقداری از آنها از دوستان تهیه شده است بعد از ظهر روز چهارشنبه به تهران رسیده و به ابوالفضل ملحق می شود تا کارهای باقیمانده فردا تکمیل گردد.کوله ها چیده و وسایل چک شده . کمبود ها خریداری می شود. صبح روز برنامه دوستان تیم دونفره ما را به بعد از امام زاده هاشم و پل مرغ(پل مون) می رسانند. کیسه بیواک فراموش شده است و ناگزیر نصفی از چادر ماشین را پاره کرده و با خود می بریم. ساعت 8:30 است و ما از دوستان خداحافظی کرده و پس از مواجه با سگ های معدن و با اجازه از نگهبان آنجا وارد حصار شده و از یال مقابل(شمالی) معدن به نیت خط الراس بالا می رویم. کوله ها سنگین است و حرکت به کندب صورت می گیرد. هنگام ورود به دره و قبل از اینکه یال شمالی را بالا رویم،یک خط الراسی در مقابل(شرق)قرار دارد و ممکن است هر نا آشنایی را به اشتباه بیندازد.مسیر تا روی خط الراس با استراحت های متعدد طی می شود و من روی یال را با GPS نقطه گذاری کرده و امیر عکس می گیرد.بعد از یک و نیم ساعت به گردنه کوچکی روی یال منتهی به خط الراس می رسیم. یک سینه کش مشخص تا خط الراس داریم.تقریبا نصف مسیر تا سوار شدن بر خط الراس باقی است. بعد از دو ساعت دیگر با کوله کشی سنگین روی یال که در این فصل تقریبا با برف سفت پوشیده شده و حرکت با کرانپون را راحت نموده است به روی خط الراس می رسیم. به علت اینکه بر روی خط الراس باد شدیدی در جریان است ترجیح می دهیم قبل از رسیدن به آن لباسهای مناسب و بادگیر را بپوشیم. حدود ساعت 12:30 است که به روی خط الراس می رسیم ارتفاع 3352 را نشان می دهد و در زیر روکش چادری که به همراه داریم استراحتی کرده و نوشیدنی گرمی می خوریم. به علت اینکه نفرات تیم به مسیر پیش رو ناآشنا بوده و به علت وجود نقابهای متعدد در مسیر،از همان ابتدای کار روی خط الراس وارد حمایت طناب شده و به سمت شرق به راه می افتیم. هوا صاف است و از همینجا قسمتی از مسیر را می توان دید. نقابهایی که به سمت شمال برآمده اند و دماوند که در شمال نظاره گر فعالیت ما بر روی دیوار باغش است. به غرب که نگاه می کنی کوه گل زرد را می بینی که گویا جزیی از این خط الراس بوده است و قطعا چنین بوده است.تقریبا این خط الراس پر است از قله هایی با ارتفاع های مختلف ولی گویا تعدادی از آنها نامگذاری شده و جزء قلل اصلی محسوب می شند. برای اجرای این برنامه ما دو گزارش زمستانی را خوانده بودیم که در هردوی آنها که با یک سبک و سیاق نوشته شده اند(محمد نوری و فرهود فرهادی-پویا کیوان و کورش نگهبان) اولین قله را بزم چال با ارتفاع 3500 متر آورده اند که در ابتدای کار صعود می شود.اما گویا ارتفاع سنج ما چیز دیگری می گوید(یک ارتفاع سنج و یک gpsهمراه داشتیم)و حدود 100 متر کمتر نشان می دهند.حال این اختلاف از کجاست باید بررسی شود.سپس که در یک مسیر پهن و تپه ای که به سمت شرق می رویم ساعت 3 و در ارتفاع 3421 متر به تابلویی می رسیم که طبق گزارشهای قبلی یادبود زده یاد همایون محبوب است که در حادثه شکستن نقاب برفی درگذشته است ولی متن آن خوانا نیست و هر کسی نوشته ای رویش حک کرده است. در پشت آن نیز در فاصله نه چندان زیادی کوه چنگیزچال 3 دیده می شود. مسیر تا ابتدای قله بلندی که در مقابل است معمولی می باشد اما از تفاوت ارتفاع قله مقابل می توان حدس زد که قله چنگیزچال است اما شاید 4000متری نباشد،همانگونه که ارتفاع سنج ما تصدیق می کند. بعد از عبور از یک دشت برفی حدود ساعت 5 در یک هوای صاف و اندکی سرد بیل برف را آماده کندن جای چادر در گردنه ای کوچک با نقاب برف امن می کنیم. در شمال دماوند و در شرق چنگیز چال 3 قرار دارد. به خاطر بادهای معروف این منطقه چادر را در برف فرو می بریم و حمایت هایش را محکم می کنیم. بر روی خط الراس دوبرار به دو شیوه می توان چادر زد: 1-بر ف را کنده و چادر را برای جلوگیری از آسیب های باد، پایین تر از سطح برف مستقر نماییم که در طول مدت شب مانی و استقرار از وزش شدید باد در امان خواهیم بود و دما نیز مقداری به نفع ما خواهد بود.(البته با شناخت کامل از برف و نقاب برفی) معایب: در هنگام بارش فاصله بین چادر و دیواره برفی از برف پر شده و با فشاری که به چادر می آورد فضای داخل را محدود می کند و احتمال آسیب چادر وجود دارد. مزایا:تعدیل دما و محافظت از وزش باد.نیاز زیادی به حمایت چادر وجود ندارد 2- هم سطح زمین یا برف چادر را برپا نماییم و با بلوک های برف یا از سنگ اطراف چادر را محصور نماییم. معایب:در معرض وزش باد(در این روش هر چقدر با صرف وقت و دقت زیاد دیواری که دور چادر کشیده می شود کارایی روش اول را برای مقابله با باد ندارد) مزایا: پر نشدن برف در میان چادر و دیواره. بعد از صرف شام و درست کردن مقداری آب و نیز گفتاری راجع به برنامه فردا،کوله ها را به دیواره های چادر تکیه داده و در داخل کیسه خوابها می خزیم و شب سردی در پیش است. روزدوم ساعت 6 بیدار می شویم و صبحانه اندکی می خوریم و تا آماده حرکت شویم ساعت 8:20 را نشان می دهد. کفش های من را امیر پوشیده است و من از یکی از دوستان کفش گرفته ام که صبح در هنگام پوشیدن متوجه سوراخ بودن آنها می شوم. و این است که می گویند وسیله ای را تا امتحان نکردی در برنامه جدی استفاده نکن. ساعت 9:50 به مسیری تیغه ای می رسیم و بعد از عبور از آن نیم ساعت بعد یک قله را صعود می کنیم که گویا بر طبق گزارش برنامه های قبلی، قله ی چنگیزچال 3 می باشد. در ساعت 11:45 و 2:00 دو قله دیگر صعود می شود که البته در این میان به علت هوای بد و مه غلیظ مسیری را به اشتباه می رویم. امیر به من متذکر می شود ولی من می گویم که تو برف گیجه شده ای و با باز شدن هوا معلوم خواهد شد که کدامیک درست است. پس تصمیم میگیریم در پشت سنگی پناه بگیریم تا هوا صاف شود. روکش چادری(چادر ماشین) که همراه داریم را روی خود کشیده و در ورای یالی سنگی منتظر هوای خوب می شویم. مدت کوتاهی که هوا باز می شود مسیر را می بینیم. واقعا جالب است و عبرت آموز. ما تقریبا همان مسیری را میرفتیم که از آن آمده بودیم. اما مسیر درست را دیده و نشانه گذاری کردیم و به سمت آن حرکت نمودیم. طبق معمول مسیر اشتباه ،به علت تخلیه انرژی و انگیزه که فرد را ملول می کند ما را نیز خسته نمود. به سنگ چینی که روی قله ای بود رسیدیم و با اندکی استراحت ادامه دادیم. هوا رو به خرابی می رود. باد همراه بارش و دید کم،که باید از پیمایش اضافی در این شرایط خود داری نماییم. ساعت 4 و در هوای خراب به قله ای به ارتفاع 3735 متری میرسیم که سنگ چینی روی خود دارد.در نقاب امن زیر قله جای چادر کنده و چادر را مستقر می کنیم.(ابتدا با کندن عمودی به سطح زمین رسیده و گسترش می دهیم تا اطمینان داشته باشیم که زیر برف خالی و نا امن نمی باشد). و 36 ساعت در این چادر ماندگار می شویم.صبح روز سوم که بیدار می شویم هوا بسیار بد است. به سختی بیرون می روم تا شرایط را بررسی کنم که هوا بسیار بدتر از آن است که فکر می کردیم. اصلا قابل حرکت نیست. باد شدید با بارش و بوران همراه است.(عکس صبح روز چهارم) مجبوریم تا بهتر شدن هوا در چادر بمانیم.گاهی شدت باد آنقدر زیاد می شود که احتمال پاره شدن چادر می رود. در تماسی که با تهران داشتیم اطلاع پیدا کردیم که آنجا نیز برف شدیدی در حال بارش می باشد و دوستان به علت نگرانی از حال ما تماس گرفته بودند. بیشتر اوقات را به شنیدن موسیقی،نوشتن گزارش و حتی کشیدن نقاشی گذراندیم.کتابی از "ژول ورن" همراه داشتیم که هیچ وقت فرصت خواندنش را نیافتیم. اما نکته بدی که این شرایط برای ما داشت مصرف بالای گاز بود. صبح روز چهارم که احساس میکردیم زمان زیادی از دست دادیم زودتر بیدار شده و اماده حرکت شدیم.ساعت 7:30 براه می افتیم و ساعت 8:16 را نشان می دهد که در ارتفاع 3756 متری با نقابهای بدی مواجه می شویم که ادامه حرکت را به سوی احتیاط می کشد. البته ما تا اینجا که رسیده ایم تقریبا نقابها و نوع برفها را خوب شناخته ایم. برف "سیرابی" به علت سفت بودن و پایداری گزینه خوبی برای زیر پا گذاشتن است. این برف که در اکثر نقاط روی خط الراس دیده می شود حرکت با گرانپون را راحت و برف کوبی را حذف نموده است.برای حمایت با کلنگ نیز برف مناسبی می باشد. نیم ساعت بعد در موقعیت s 0605739 ,utm 3959681 به جای کمپی می رسیم که حصاری کوتاه از سنگ اطرافش کشیده اند.یکساعت بعد قله ای صعود می شود و بعد از این قله با تیغه ها در گیر می شویم که این تیغه ها به گرده ای منتهی می شود که یال صعود انگمارها محسوب می شود. تیغه ها را بسته به وضعیت آنها از بالا و یا از جنوب و شمالش رد می کنیم در ساعت 12:24 به قله ای می رسیم که با توجه به اطلاعات ارتفاع سنج ما اولین قله 4 هزار متری محسوب می شود. ارتفاع 4018 متر و موقعیت s 0607714 ,utm 3959518. یک ساعت بعد یک 4 هزار متری دیگر صعود می شود که بنا بر اطلاعات ما اینها قلل انگمار می باشند. از این پس حرکت در نزدیکی ارتفاع 4 هزار انجام می شود و به پشت سر که نگاه می اندازیم حالتی پله ای از قله ها را می بینیم که پایین تر از ما قرار دارند و در مقابل قللی بلندتر.اما ما چادر را در ساعت 4:32 بر پا می نماییم. وقت و انرژی زیادی صرف استقرار مناسب کمپ می نماییم و دلیلش در امان ماندن از بادهای شدید منطقه است نقابهای روی خط الراس گواه خوبی بر این فرضیه است که وزش باد بر روی خط الراس هم شمال به جنوب و هم جنوب به شمال می وزد. چرا که نقابهای روی خط الراس در برخی نقاط کاملا بر عکس هم شکل گرفته اند و شاید دلیل این امر وجود دشت فیروزکوه در جنوب و منطقه کوه دماوند در شمال می باشد. در نتیجه نمی توان با اطمینان مکانی را بر خلاف جهت وزش باد برای برپایی کمپ انتخاب کرد و بهترین راه ،محصور کردن چادر و استقرار در زیر سطح وزش باد می باشد. من امشب خسته تر هستم و چیز زیادی نمی خورم و ترجیح می دهم استراحت کنم اما امیر با اشتها می خورد و درستش هم همین است. شب تقریبا آرامی را سپری می کنیم و لی صبح اندکی در آزاد کردن حمایت چادر اذیت می شویم و علت پر شدن فاصله میان چادر و دیوار برفی از برف بادآورده می باشد. همینجا تصمیم می گیریم که در شرایطی که چادر را اینگونه محصور می نماییم دیگر از بندهای حمایت استفاده نکنیم تا از دردسر های آتی راحت باشیم. صبح ساعت 8 براه می افتیم.مثل کل روزهای برنامه در حمایت همدیگر و با احتیاط کامل مسیر را طی می نماییم و در ساعت 9:30 و در موقعیت s 0609809 , utm 3958827 به صخره ای می رسیم و چند متری فرود می رویم. اصولا سنگ های خط الراس بی ثبات و فرسایشی می باشد و به همین خاطر از استفاده از بلوک صرف نظر کرده و طناب اصلی را دور سنگ بزرگی انداخته و دورشته فرود می رویم. هر چند که احتمال لاخ شدن طناب وجود دارد اما با کشش و شوک هم زمان طناب را آزاد کرده و در پناه صخره چای گرم و کنسرو ذرتی می خوریم. البته کنسرو یخ زده بود که مجبور شدیم مقداری از چای را داخل آن بریزیم و طعم مبهم آنرا تحمل کنیم. چند قله فرعی و قلل دوبرار شرقی،غربی،سوزچال،رخش 1، را برای امروز در نظر گرفتیم تا چادر را بین رخش ها بر پا نماییم. ساعت 10:30 نقابهای بزرگی را عبور می کنیم. با دیدن دریاچه تار در جنوب و موقعیت آن متوجه می شویم که قبل از دوبرارها قرار داریم. ساعت 11:10 دوبرار غربی را صعود می کنیم که از نشانه های آن دریاچه تار و کوهی بلند با قله ای صخره ای بالای دریاچه می باشد.ارتفاع سنج ما 4040 متر را نشان می دهد و پس از درگیری نچندان چالشی با تیغه های بین دو برار غربی و شرقی،کمتر از یک ساعت قله دوبرار شرقی که بلند ترین خط الراس را صعود می کنیم که تابلویی فلزی سفید رنگ روی ان نصب می باشد. از اینجا مخروطی سوزچال که گویا تابلو مشابهی بر قله دارد معلوم است. بعد از صعود سوز چال و عبور از تیغه های قبل و بعد از آن به قله مخروطی کوچکی می رسیم که امیر کارگاهی برقرار کرده و من با حمایت های میانی که با فرند ها می زنم این کوه را صعود میکنم اما مشکل اینجاست که برروی آن موقعیت مناسبی برای گارگاه وجود ندارد. نه سنگ ایمن و نه شکافی برای کارگذاشتن فرند. اما در نهایت در موقعیت مطمئنی قرار گرفته و روی بدن حمایت می کنم و امیر نیز صعود کرده و از من عبور می کند و با کم کردن دوباره ارتفاع در گردنه ای امن مستقر می شود. بعد از این مخروطی رخش 1 قرار گرفته که این کوه را از زیر قله تراورس کرده و به سمت گردنه می رویم. وقتی به گردنه می رسیم باد بسیار شدیدی می وزد و پودر خشک برف را بر سر و صورت ما می زند. حتی طناب حمایت ما را از زمین جدا کرده است. این باد غرب به شرق می وزد و در واقع گردنه نیز غربی-شرقی است زیرا در این نقطه و بین کوههای رخش 1و2 جهت خط الراس جنوب به شمال می شود. یک جای کمپ به موقعیت s 0613286, utm 3957648 در گردنه وجود دارد اما شدت باد فکر شب مانی در این مکان را از سر می پراند. ساعت 2:40 را نشان می دهد و ما مایل به راست شروع به صعود رخش 2 می کنیم تا از شدت باد در امان باشیم. در میان راه استراحتی می کنیم و شربتی می نوشیم. ناگهان پایم را که بلند می کنم یک "فسیل سنگی" زیبا می بینم که حالتی هلزونی داشته و به موجودات دریایی شبیه است که می تواند گواه این باشد که این مناطق روزی در زیر آب بوده است. به هر حال حرکت را ادامه می دهیم و با غروب آفتاب به گردنه کوچکی زیر قله رخش می رسیم که اینجا نیز باد شدیدی در حال وزیدن است. دنبال جای مناسب که از این باد در امان باشیم می گردیم ولی بی فایده است. تصمیم می گیریم کمپ را با کندن برف پایین تر از سطح وزش باد بر قرار نماییم. احساس خستگی می کنم و بعد از اندکی متوجه می شوم بدنم سرد است و حالت تهوع دارم. به امیر می گویم که سریع چادر را برپا کرده و اوضاع خود را توصیف می کنم.توصیف اوضاع خود امکانی را برای تدبیر هم تیمی من ایجاد می کند. البته خود می دانستم که مشکل چیست و شاید دوره های پزشکی کوهستان نیز در این شرایط خود را نشان داده و بکار می آید. به چادر که می روم مطمئن می شوم که دمای عمومی بدنم افت کرده و دچار تهوع می شوم. از امیر می خواهم هر دو کیسه خواب را باز کرده و نوشیدنی گرمی فراهم نماید. داخل کیسه خواب شدیدا می لرزم و در ذهن خود چرایی این حالت را بررسی می کنم_ 1-نخوردن غذای کافی در شب گذشته و صبح امروز2- فعالیت زیاد روز جاری3- خوردن شربت سرد بجای نوشیدنی گرم4- سوراخ بودن کفش و سرمای پا5- در معرض باد شدید بودن_ به هر حال با راهکارهای زیر بهبود یافتم اما خطر "هایپوترمی" را خوب می دانستم: تعویض پوشاک خیس و سرد مصرف مایعات گرم استفاده از پوشاک گرم و کیسه خواب خونسردی و روحیه مناسب همکاری و دانش اعضای تیم استقرار و دوری از معرض باد و هوای سرد جبران انرژی از دست رفته با تغذیه مناسب شب را به استراحت و تماس با دوستان می گذرانیم. گزارشهای قبلی را که بررسی می نماییم متوجه می شویم که مکانی که ما در روز پنجم چادر زده ایم در روز هفتم برنامه های قبلی قرار دارد و از این بابت رضایت خوبی در خود احساس می کنیم. اما واقعا این دو روز اخیر روز پرکاری داشتیم البته اگر من نیز آمدگی امیر را داشتم می توانستیم از این هم بهتر عمل نماییم. هوا رو به خرابی است. صبح زود که درب چادر را باز می کنیم هوای برفی با باد همراه است. ممکن است که روز دیگری نیز در اینجا ماندگار شویم ولی اینگونه نمی شود و هوا بهتر شده و راه می افتیم و به سمت قره داغها رهسپار می شویم. کمتر از یک ساعت به اول تیغه ها در موقعیتs0617220,utm 3958242 می رسیم که بیشتر گردهای است تا تیغه ای. دیگر به اینگونه مسیر ها عادت کرده ایم و بلافاصله کار را ادامه می دهیم. پیشروی خوبی داریم .اما حالت تیغه ها طوری است که دایم این احساس را داری که مسیر زیادیدر پیش نیست و اندکی بعد می توانی انتهای آن را ببینی و چه بسا که اینگونه نیست. استراحت کمی داریم و دایم در فکر پیشروی سریع هستیم که البته در برخی شرایط به خستگی مقطعی و تقریبا مفرط می انجامد. این قسمت از مسیر شرایط خاصی را برای ما در پی دارد. به علت اینکه سمت شمال به صور پرتگاهی و در پایین بهمنی است فرد ناگزیر از حرکت روی تیغه ها و یا در برخی موارد از سمت جنوب که کمی مایل تر است می باشد. روحیه مناسبی داریم و خوبی هوا نیز مزیدی بر علت ادامه پیمایش ما می باشد. در سمت جنوب بعد از دره ای روستای هویر را می توان دید و در شمال نیز جاده ای می گذرد که در اطراف آن روستایی دیده می شود که بعدها متوجه شدیم که نام آن "وزنا" می باشد. در شرایط خوبی هستیم ولی به یکباره و در عین صاف بودن هوای شمال تیغه ها، هوای بالا و جنوب آن