تحلیل فرایند اخذ مجوز صعود های برون مرزی
میگویند یک کوله و کفش کتانی کافی است به کوه بروید، اما سری به بازار دستدومیهای مهاباد هم که بزنید میبینید برای یک کفش دست دوم هم باید بیش از 100 هزار تومان بپردازید. حال اگر قصد کنید در کوهنوردی حرفهای شوید و هیمالیانوردی را امتحان کنید، کارتان سختتر خواهد بود، بودهاند کوهنوردانی نظیر لیلا اسفندیاری که مجبور به فروش خانهشان برای یک سفر شدهاند، اما چرا کوهنوردی در ایران چنین پرمخاطره و هزینهبر است؟ نهادهای متولی برای کاهش مخاطرات چه میکنند؟ رابطه باشگاهها و فدراسیون کوهنوردی چگونه است؟ در گفتوگو با رضا زارعی، مربی فدراسیون کوهنوردی که پیشتر در این فدراسیون از کارشناسان صدور مجوزهای برونمرزی بود، پرسشهایمان را مطرح کردیم. مجوزهایی که برای صعود به قلههای هشت هزار متری به افراد یا باشگاهها داده میشود بر اساس چه ضوابطی صورت میگیرد؟ آیا شاخصهایی برای این امر تعیین شده یا گروه تاییدکننده بر اساس قضاوت شخصی خود عمل میکنند؟ این مجوز به اشخاص، گروهها و باشگاهها یا هياتهای کوهنوردی داده میشود. برای این منظور ایشان باید شش یا هفت ماه قبل از صعود مدارک خود را از طریق هياتها به فدراسیون ارائه دهند. یکسری مدارک و سوابق حرفهای کوهنوردی، مدارک و سوابق آموزشی و پزشکی و گزارشی از روزشمار برنامه، صورت هزینهها در کنار نام قلهای که قصد صعود دارند و شرحی از برنامه صعود از جمله این موارد است. هزینههای صعودهای برونمرزی بسیار بالاست و فرد نیازمند گرفتن حامی مالی برای این برنامهها است و داشتن مجوز میتواند حامی مالی را برای کمک تشویق کند؛ زیرا داشتن مجوز فرض برگزاری برنامه را برای حامی قطعی میکند، اما متاسفانه مجوز زمانی به فرد داده میشود که کمتر از یکونیم تا دو ماه به زمان صعود باقی مانده است. از این رو است که بسیاری از افراد مستقل به واسطه زمان محدود پیش از گرفتن مجوز برای گرفتن حامی مالی امکان برگزاری برنامه را ندارند، البته در گذشته وزارت ورزش کمکهایی به هیمالیانوردان پس از صعود از قله میکرد، اما با کاهش هزینههای این وزارتخانه کمک تنها به کسانی داده میشود که مجوز را دریافت کرده باشند. بسیاری از کوهنوردان گله دارند که در دادن این مجوزها درباره برخی افراد اغماضهایی صورت میگیرد. نظر شما درباره این گفته چیست؟ در مورد برخی افراد چون فدراسیون سوابقی از آن فرد دارد، مجوز را زودتر صادر میکند و فرد با آسودگی بیشتری سراغ موارد مرتبط با حامی مالی و.. میرود، مثلا درباره آقای قیچیساز به واسطه حضور وی در تیمهای ملی و سوابقی که وجود دارد این بوروکراسی اعمال نمیشود، اما ما شاهد بودیم که درباره این صعود اخیر که متولی آن باشگاه آرش بود، فدراسیون مواردی مطرح کرد، نظیر اینکه مسوول فنی و سرپرست حتما باید در اردوها حضور داشته باشد و... این امر موجب شد باشگاه با دلخوری از ادامه روند ارائه مدارک و اخذ مجوز انصراف دهد یا مثلا در صعودهای برونمرزی گفته میشود که فرد باید حتما پزشک همراه داشته باشد، اما فردی که به شکل مستقل میرود، نمیتواند هزینههای پزشک را هم تقبل کند که این امر نیز از موانع حضور تیمهای مستقلی است که با هزینههای شخصی عازم برنامه میشوند. فدراسیون کوهنوردی ماهیتی متفاوت از ديگر فدراسیونهای ورزشی دارد. در کوهنوردی بحث امداد و نجات به عنوان یک بحث حیاتی مطرح است، اما آیا تمهیدی اندیشیده شده است که مساله امداد و نجات جزو وظایف این فدراسیون باشد؟ نزدیک به دو دهه است که بحث متولی امداد و نجات در کوهنوردی مطرح است. نامهنگاریهایی هم با هلال احمر، شهرداری و سازمانهای دیگر برقرار شد، اما موضوع امداد و نجات کوهستان در اساسنامه هیچکدام از سازمانها وجود ندارد و همه از زیر بار مسوولیت آن فرار میکنند. فدراسیون برای آموزش افراد و باشگاهها باید دورههایی ترتیب بدهد، ولی متاسفانه این بحث تاکنون به شکل جدی دنبال نشده است. در دوره قبل شورای شهر استان تهران مبلغی به ستاد بحران اختصاص داد که امداد و نجات کوهستان را پیگیری کند. فدراسیون کوهنوردی، هيات کوهنوردی تهران، هلالاحمر، آتشنشانی و نیروهای نظامی قرار بود این کار را انجام دهند اما چون متولی خاصی وجود نداشت، این امر با تغییر مدیریت ستاد بحران شهر تهران نیمهکاره ماند. این طرح در شهر تهران میتوانست الگوی مناسبی برای ديگر استانها و شهرهای بزرگ باشد. هلالاحمر و آتشنشانی ارگانهای امداد و نجات کوهستان تشکیل دادهاند، اما چون متولی اصلی ندارد، زمانی که حادثهای اتفاق میافتد دسترسی به آنها با مشکل مواجه میشود و در بسیاری موارد بهدلیل نبود امکانات آنها از زیر بار مسوولیت شانه خالی میکنند. هرچند در اغلب مواقع حضور موثری هم داشتهاند. در میان جامعه کوهنوردی ایران شاهدیم که اقبال ویژهای نسبت به هیمالیانوردی وجود دارد، اما آیا فدراسیون کوهنوردی به عنوان متولی این امر بستههای آموزشی یا دورههایی ترتیب داده است؟ در فدراسیون در این زمینه آموزش تخصصی کوهنوردی نظیر برف و یخ، سنگنوردی، غارنوردی و کوهپیمایی عمومی دورههای تخصصی وجود دارد، اما در امر هیمالیانوردی دوره خاصی وجود ندارد و علاقهمندان هیمالیانوردی برای ورود به این حوزه سردرگم هستند. متاسفانه در این زمینه فعالیت جدیای هم صورت نگرفته و ظاهرا انگیزهای هم برای اجرای آن وجود ندارد. فدراسیون کوهنوردی و باشگاهها به واسطه حساسیت ورزش کوهنوردی باید در همکاری و تعامل با هم باشند، این در حالی است که عموما ما شاهد تقابل میان آنها هستیم، چرا؟ بخشی از این مسائل به رقابتی نبودن کوهنوردی و المپیکی نبودن آن بازمیگردد. اگر در این ورزش هم مشابه ديگر ورزشها رقابت وجود داشت و فرد میتوانست خود را ثابت کند، اوضاع بسیار بهتر بود. در حال حاضر در جامعه ما اغلب کسانی که سروکار با کوه دارند مدعی این ورزش هستند. از سوی دیگر بودجه این فدراسیون بسیار محدود است، این در حالی است که افراد و باشگاهها نیازمند حمایت مالی هستند. به نظر من فدراسیون کوهنوردی مشابه یک گاوصندوق خالی است و کمبودهای مالی آن را دچار مشکلات ریشهای کرده است. در این زمینه متاسفانه هیچگونه عزمی هم برای کاهش این فاصله وجود نداشته و ندارد. اختلاف میان هياتها و فدراسیون با باشگاهها و گروهها در اغلب موارد لطمات جبرانناپذیری به این ورزش وارد نموده است. از دید من یکی از مهمترین ارکان فدراسیون کارگروه امور استانهای آن است که میتواند در کاهش این فاصله عمل کند، ولی متاسفانه به این کارگروه توجه ویژهای صورت نمیگیرد. کوهنوشت